به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، سیزدهم شهریور ۱۳۵۷ روز شهادت مبارزی است خستگی ناپذیر که محله چهارمردان قم خاطره مجاهدات او را هنوز در سینه حفظ کرده است. شهید «علی اوسطی» که به «شیخ فلاخن انداز» معروف شده بود. مبارزی که شب و روز برای مبارزه با ستم و بیعدالتی آرام نداشت و خونش پنج ماه پیشتر از پیروزی نهضت اسلامی به رهبری امام، فرش راه رهبر آزادگان و مسیر پیروزی حقطلبان شد.
از کارگری در معدن سنگ مسگرآباد تا حوزه
در سال ۱۳۱۰ در خانوادهای مذهبی و متدین، در محلهی مسگرآباد تهران، متولد شد. پدرش ملامحمود اوسطی، روحانی معروف و عالیقدری بودند که مقام والایشان را کمتر کسی از یاد میبرد. با توجه به استعدادی سرشار که در فراگیری معارف دینی داشت، دوران کودکی را با راهنمایی پدر و مادرش به تعلیم علوم دینی پرداخت.
بیش از پنج سال نداشت که پدرش را از دست داد؛ ازاین رو برای تأمین مخارج خانواده از سنین نوجوانی در معادن استخراج سنگ مسگرآباد مشغول به کار شد. وی در کنار کار، به تهذیب نفس و فراگیری علوم دینی در مساجد حاج ابوالفتح و حاج شیخ جعفر مجتهدی میپرداخت.
در مسیر مبارزه
سال ۱۳۴۲ نقطه عطفی در مسیر زندگی او بود، زیرا نقش روحانیون را در مبارزه با رژیم درک کرده بود. همزمان با قیام ۱۵خرداد و شروع مبارزات امام، برای کسب معارف بیشتر به حوزه علمیه قم عزیمت کرد، تا در کسوت روحانیت، به تأسی از امام در صف مبارزه با رژیم شاه قرار گیرد.
در رای گیری برای روی کار آمدن حزب رستاخیز، برای آگاه ساختن مردم از باطل بودن اهداف شوم این حزب گفت: اگر کسی دراین رای گیری شرکت کند، باید جوابگوی خون شهدا از صدر اسلام تاکنون باشد. از دیگر فعالیتهای او میتوان به تکثیر و توزیع اعلامیههای امام پس از تبعید ایشان، بعد از ماجرای کاپیتولاسیون، حضور مؤثر در اولین تظاهرات مردم قم در سال ۱۳۵۶ پس از شهادت آیتالله سید مصطفی خمینی (ره) و... اشاره کرد.
شیخ فلاخن انداز!
شیخ علی معروف به شیخ فلاخن انداز، با تعلیم گروهی از یارانش، هر از چندگاه به مأموران شاه حمله میکرد و آنها را از پای در میآورد.
یکی از دوستانش نقل میکند که روزی به وسیلهی قلاب سنگ، سنگی را به طرف دست یکی از مأموران شاه پرتاب کرد که اسلحهاش چند متر آن طرفتر پرتاب شد. فرزندش میگوید: شب قبل از شهادتش، مزدوران رژیم به سمت وی شلیک میکنند که دو تیر به عمامهاش اصابت میکند ولی به او آسیبی نمیرسد.
شهادت در لحظه پرتاب سنگ به ماموران شیطان
سیدمحمدحسین رحمتی عکاس انقلاب در قم درباره نحوه شهادت شیخ علی اوسطی می گوید: «تنها خاطره تلخی که دارم مربوط به روز شهادت شیخ علی اوسطی است. سال ۱۳۵۷ روز عید فطر که مردم با شادی و نشاط برای خواندن نماز عید فطر گردهم میآمدند دوباره سر خیابان چهارمردان درگیری شروع شد. یک روحانی به نام شیخ علی اوسطی بود که چون بچه روستا هم بود سنگ را با قلاب به خوبی پرتاب میکرد.
جیبهایش را پر از سنگ کرده بود، صورتش را هم پوشانده بود با این قلابها به کماندوها سنگ میزد و چند نفر را هم زخمی کرده بود. آنها ساعت یک بعد از ظهر روز عید فطر سال ۵۷ وی را جلوی خانه آیتالله گلپایگانی با گلوله شهیدش کردند. سربازان شاه به طرف او شلیک میکنند که سه گلوله به ناحیه سر و سینهاش اصابت میکند و به شهادت میرسد. چرا که داشت خیلی معروف میشد و جلوه جالبی پیدا میکرد.»
علمدار دسته از میان ما رفت...
خبر شهادت شیخ علی در شهر پیچید و مأموران ساواک از ترس این که تشییع جنازه وی به قیامی مردمی بر ضد رژیم پهلوی تبدیل شود پیکرش را ربودند. پس از چند روز تحصن و پیگیری مردم، رژیم مجبور شد پیکر شیخ علی را تحویل دهد. حضرت آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی، به محض اطلاع، در جلو صفوف تشییع کنندگان حضور یافتند.
مردم در حالی که شعارهای ضد رژیم سر میدادند، برای طواف پیکر شهید وارد حرم حضرت معصومه (س) شدند. سپس مرحوم آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی سخنرانی کوبنده و افشاگرانهای بر ضد سردمداران پهلوی ایراد کرد و بعد از این که بر جنازه شهید نماز خواند، اعلام کرد: «بدانید علمدار دسته از بین ما رفت» پیکر این شهید بزرگوار در قبرستان وادی السلام قم به خاک سپرده شد.
نظر شما